عاشقانه ها

بوی عطر عشقت

نه دیگر محال است تو را از دست بدهم ، قید همه را به خاطر تو میزنم
قلبم را تا ابد به تو میدهم ، تو تنها مال منی ، این را به همه نشان میدهم!
مگر میشود بی تو بود ، آنگاه که تویی تنها بهانه برای بودنم!
وقتی که بودنم بسته به بودن تو است ، این لحظه هم منتظر آمدن تو است ، لحظه ای که بوی عطر تو می آید از آنجایی که میبینمت تا آنجایی که به انتظارت نشسته ام
چیزی دیگر نمانده تا رسیدن به آرزوها ، تا رسیدن به تویی که همیشه آرزوی زندگی ام بوده ای
هر که می آید به سراغم ، سراغ تو را از آن میگیرم ، هر که مرا نگاه میکند ، با نگاهم به دنبال تو میگردم …
و من چگونه به دیگران بگویم عاشق کسی دیگرم ، تنها دلیل زنده بودنم کسی است که همیشه بهانه ایست برای دلخوشی هایم…
خیالت راحت از اینکه هیچگاه تنهایت نمیگذارم ، دلهره ای نداشته باش از اینکه اینجا تو را جا بگذارم ، که غیر از این خودم جا میمانم و دنیا تمام میشود ، همه اینها تبدیل به یک قصه ی بی فرجام میشود!
ای تو که با نگاهت میتابی بر من و قلبم جوانه میزند ، و آن لحظه حرفهای عاشقانه میزند ، و این من و این احساسات من ، برای تویی که همیشه میمانی در دلم !
نه دیگر محال است تو را از یاد ببرم ، همه را فراموش میکنم و تو را با خود میبرم ،
تا هم خودت و هم یادت همیشه با من باشند، تا اگر لحظه ای در کنارم نبودی با یادت زنده باشم
ای تو که با احساساتم دیوانه میشوی ، تو هم اینجاست که هم احساس با من میشوی ، و آخر هم دلت با دلم و خودت با خودم همه با هم یکی میشویم!

+ جمعه 29 اسفند 1393 ساعت 17:25 توسط نگین80

براے دل خودم مے نویسم.

براے دلتنگے هایم براے دغدغہ هاے خودم

براے شانہ اے کہ تکیہ گاهم نیست!

برای دلے کہ دلتنگم نیست.

براے دستے کہ نوازشگر زخم هایم نیست.

براے خودم مے نویسم!

بمیرم براے خودم کہ اینقدر تنهاست

+ يکشنبه 17 اسفند 1393 ساعت 17:27 توسط نگین80

ســــ ـــ ـــخت است...



سخت است درک کردن


دخــــ ـــــتری که غــ ـــم هایـــــ ـش را


خودش میـــ ــداند و دلش ...


که همه تنـــ ـــــ ـــــها لبــــخـــندهایش را میبینند ؛


که حســــ ــــــ ـــــرت میـــــخورند


بـــخاطر شاد بودنــــ ــــ ـــش ...


بخاطر خنده هایـــــــ ــــــــ ــــش ...


... و هیــــــ ـــــــــ ــــــچکس


جز همان دختـــــ ـــــر نمیــ ـــداند چقدر تنهاســ ـــــت ...


که چقدر میـــــــــ ـــــــ ـــــترسد ...


از باخـــــــــ ــــــــتن ...


از اعتــــ ــــــ ــــــمادِ بی حاصلش ...


از یــــــ ـــــــــ ــــــخ زدن احساس و قلبــــــ ـــــــ ــــش ...

از زندگــــــ ـــــــــــ ــــــی ...


+ يکشنبه 17 اسفند 1393 ساعت 17:26 توسط نگین80
من دلم لک زده یک بوسه ی بی علت را
که بگنجانی میانش ساعتی صحبت را

تو همانی که همیشه سر وقت
سرپناهی شده ای بارش هر شدت را...

ماه من قطره ی نوری به وجودم بچشان
که دلم مثل شبی اُخت شدست ظلمت را

زنگ عشق است بیا تا من و تو، ما بشویم
حاضری خط بزنیم خانه ی هر غیبت را؟

گرچه در ماه و کواکب فالمان بد یُمن است
می توان بار دگر ساخت ز نو قسمت را

لحظه لحظه گذر زندگیم بی تو مباد
مغتنم کاش شماریم کمی فرصت را

پیش من باز بیا و بوسه ای سهمم کن
چون دلم لک زده یک بوسه ی بی علت را

+ يکشنبه 17 اسفند 1393 ساعت 17:25 توسط نگین80
هَمیشه نمے شود

زد به بی خیالےو گفتــــ:

تنهـــــــــــا آمَــده امــ ٬ تنهـــــــا می روم...

یک وقت هایے

شاید حتے برای ساعتے یا دقیقه اے..

کم می آورے

دِل بی قرارتـــ

یک نـَفــر را می خواهد!

+ يکشنبه 17 اسفند 1393 ساعت 17:25 توسط نگین80
گاهی جایی درخودم حس می کنم همه ی دلتنگی ها باید آدم را خفه کند .اما وقتی خودم
دلم برای خدا تنگ میشود نه تنها خفه نمی شوم بلکه هرلحظه که دلتنگ تر می شوم چیزی
میشوم تهی ترازابرهای سفید .
گاهی فکرمیکنم باید خیلی بی مزه باشد .آدم دلش تنگ باشد وحس وحال پرواز داشته باشد.
جاده های بی پایان عاشقی یک به یک آسفالت می شوند اما من هنوز چکمه هایم با گل و
لای رنگین می شوند .آخراین جاده ای که من در آن پرواز می کنم باران زیاد
دارد.درختانش میوه دارند ومثل بیدهای کنارجاده های امروزی نیست .
کمی آن طرف تر ازجاده پرازچاه هایی است پرازآب ُکه تشنگی ات را افزون می کنند وقدرت
رسیدن به معشوق را افزون تر.
دلم خیلی تنگ شده برای این جاده ی خیالی که تنها گاه گاهی که دلم برای معشوقم تنگ
می شود درخواب های خرگوشی ام می بینم .توچه فکر می کنی ها یادت هست گفتی هرمردو زنی
یادم کنند آنها راپاداش بسیار می دهم .پاداش من باران بود می دانم خیلی زیباست
.زیباترازگریه های شورودلتنگی های خفه کننده ی آدمی
دفعه ی دیگر که کاسه ی دلم لب پرزد ودلم برایت تنگ شد آری دفعه ی بعد خواهم گفت
دیگرنمی ترسم .دیگرنمی لرزم .حتی گریه هم نمی کنم .اگر شد مثل درخت می گویم .نشد
مثل آب نشد مثل خودم ولی هرطور بشود می گویم من خیلی خیلی دووووستت دارم همین
..........
+ يکشنبه 17 اسفند 1393 ساعت 15:04 توسط نگین80
وست داشتن به چه معنیست؟

فراتر از یک جمله
فراتر از یک خط

آنجا که دلم برای صدایت لک می زند
آنجا که وقتی در کنارمی در رویای خوشت غرقم و صدایت را نمی شنوم
با تو بودن

تا آخره آخر دنیا

درست در همین زمان
که عشق های بوی نابی نمی دهند
دوست داشتن ها به تزویر آراسته اند

در زمانی که خواهش تن را دوست داشتن می نامند
عشق هایی که دوست داشتن نیست

من میگویم
که دوست داشتن والاتر از عشق است.

+ يکشنبه 17 اسفند 1393 ساعت 15:02 توسط نگین80
متن عاشقانه بلند و فوق العاده زیبا
وقتی تو باشی ؛ زندگی برایم زیباست ؛ عاشقی برایم با معناست !
وقتی تو باشی ؛ قلبم بی آرزوست ، ای تنها آرزوی من در لحظه های تنهایی !
وقتی تو عزیز دلم باشی ؛ همدمم باشی ؛ سر پناهم باشی ؛ طلوع آفتاب برایم آغاز یک روز پر خاطره دیگر با تو است !
تو هستی ، برای من هستی ، تا آخرش همه هستی ام هستی !!!
حالا من هستم و یک عشق پاک در قلبم !
وقتی تو باشی ؛ عشق در وجودم همیشه زنده است ، میتپد قلبم تنها برای تو و می گذرد لحظه ها به یاد تو و می ماند برای همیشه یک عشق جاودانه در قلبهایمان !
وقتی تو گل من باشی ؛ باغچه خشگ قلبم بهاری می شود ، این دل از عطر و بوی تو پر از محبت و صفا می شود !
وقتی تو عشق من باشی ؛ این چشمها برای دیدن تو بی قرار و بی تاب می شود ، حضور تو در کنارم تنها آرزو می شود !
وقتی تو همدمم باشی ؛ دیگر تنهایی با من بیگانه می شود ، غم و غصه های دنیا در قلبم فراری می شوند !
تو باشی ؛ عزیز دلم باشی ؛ عشقم باشی ؛ دنیا برایمان بهشت همیشگی می شود !
وقتی تو باشی ؛ وقتی تو همه زندگیم باشی ، این دل فدای قلب مهربانت می شود ، چشمهایم همیشه منتظر دیدن چهره ماهت میشود !
وقتی تو باشی ؛ من نیز هستم ، زیرا تو درون قلبم هستی !
پس با من باش ای عشق جاودانه ام ؛ بیا تا با هم بخوانیم ترانه عاشقانه ام را که برای تو سروده ام !
ای تو که بی تو بودن برایم خواب همیشگی است !

+ يکشنبه 17 اسفند 1393 ساعت 14:51 توسط نگین80